دجال دروغی ظهورحسن یمانی
آدرس وبلاگ تحلیلی-تحقیقی اسjاد علی اکبر داراب کلائی vareson-asia98-ir


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 115
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 631
بازدید ماه : 2146
بازدید کل : 186683
تعداد مطالب : 1056
تعداد نظرات : 314
تعداد آنلاین : 1

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ گالری تصاویر سوسا وب تولز





در اين وبلاگ
در كل اينترنت


تعبیر خواب آنلاین


استخاره آنلاین با قرآن کریم


بسم الله الرّحمن الرّحیم     اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.     اللهم صلّ علی محمّد وآل محمّد و عجّل فرجهم     جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) صلوات    التماس دعا    دریافت کد از: ابزار وب ارایه دهنده انواع ابزار وبمستر و...

دجال دروغی ظهورحسن یمانی:

http://rozup.ir/up/khadememahdi/Pictures/634390_44oNm3dg.jpg 

همانطوريکه کمابيش بنظر خوانندگان رسيده و مصادر تاريخي و غيرتاريخي بيانگر شرح تفصيلي آنست که از آغاز بنيانگذاري اسلام تاکنون پيوسته افرادي با فريب و آلت دست قراردادن گروههائي از عوام، از روي دشمني به روياروئي اسلام برخواسته و با قتل و غارت و هرج و مرج و اسارت و زنداني نمودن مسلمانان، و ضديت با احکام اسلام و تکيه زدن بر کرسي رياست، چند صباحي خودنمائي نموده و بالاخره به زباله دان تاريخ گسيل شده و مي شوند و نمونه آنها ــ که خود آلت دست استعمارگران خارجي يهودي و مسيحي و عامل اجرائي اهداف شوم آنها بودند ــ رضا شاه پهلوي در ايران و کمال اتاترک در ترکيه و جمال عبدالناصر در مصر و صدام تکريتي در عراق و ديگران در ديگر مناطق مسلمان نشين بوده و مي باشند.

افرادي هم به هواي رياست از طريق سوءاستفاده از احاديث مربوط به مهدي موعود و تحريف آنها و فريب دادن افراد ساده لوح زودباور را به دعواي مهدويت و مقام امامت برخاستند و بدون آنکه قيام انها نشانگر سرنخي از مقام امامت يا مقرون به کوچکترين علامت از علائم ظهور مهدي موعود باشد، يا کمترين درجه از برقراري قسط و عدل جهاني (مورد وعده پيامبر بدست حضرت مهدي) را ارائه دهند ــ بلکه مردم را دچار تفرقه و جدائي از اسلام کردند ــ چند روزي خود را به عنوان مهدي موعود منتظر جا اندازي و قلمداد نمودند، اما بالاخره مشت خيانت آنها هم بازشد و ادعاي دروغين و بي محتوايشان کشف و آنها هم پس از چندي به زباله دان تاريخ رهسپار شدند.

همچنانکه عده اي هم با زمينه سازي مرحله به مرحله مقام امامت و عنوان مهدي منتظر نخست دعوي بابيت از ناحيه مهدي حقيقي مي کردند و همينکه افراد و گروههائي فريب خورده بدانها مي گرويدند، دعواي مهدويت را مطرح و گسترش مي دادند.

افراد و گروههائي هم بر اثر برخورد به اخباريکه از ناحيه خبرگذاران صادق امين درباره مهدي موعود و اسلام بدانها رسيده بود و از نظر فراواني بدان درجه براي آنان يقيني شده و دماغشان آماده براي پرورش اينگونه افکار گرديده بود، که بسا نسبت مهدويت را به کسي که او خود چنين دعوائي نداشت و از اين دعوي بيزاري مي جست مي دادند.

اکنون براي روشن شدن مطلب نام بعضي از مدعيان دروغين مهدويت يا غير مدعيان مورد نسبت را بطور فهرست بنظر خوانندگان ميرسانيم و علاقمندان به آگاهي بر مشخصات تفصيلي هريک را به مصادر مربوطه ارجاع ميدهيم:

1ــ امام اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) که فرقه سبائيّه، پيروان عبداللّه بن سبا (که بموجب اثر تأليفي علامه محقق عسکري اصل وجودش ساختگي و بدور از حقيقت و واقعيت بوده) حضرتش را مهدي خواندند و پنداشتند کشته نشده و تا آخر الزمان باقي است و خروج ميکند [1] .

2ــ محمد بن حنفيه، که فرقه کيسانيه پنداشتند وي بعد از حسين بن علي امام و همان مهدي موعود است و در کوه رضوي بسر ميبرد و از آنجا ظهور و قيام نمايد [2] ، بدون آنکه او چنين ادعائي کرده باشد.

3ــ محمد بن عبداللّه محض بن حسن بن حسن بن علي، معروف به نفس زکيه که پاره اي از جاروديّه وي را مهدي دانسته و در سنه 145هـ از مدينه به مهدويت برخواست و بدسيسه منصور دوانيقي کشته شد [3] .

4ــ ابوجعفر محمد بن عبداللّه فرزند منصور دوانيقي که خود منصور هم از روي رقابت با نفس زکيه مردم را دعوت به مهدويت او مي کرد [4] .

5ــ عمر بن عبدالعزيز يکي از خلفاي اموي که سعيد بن مسيب قائل به مهدويت او شد [5] .

6ــ ابومسلم خراساني که پاره اي از فرقه «خرّميه» پيروان اتابک خرّمي پنداشتند او همان کسي باشد که بايد زمين را پر از عدل و داد کند و کشته شدنش را بدست منصور دوانيقي تکذيب نمودند و بانتظار ظهورش بسر مي بردند [6] .

7ــ امام جعفر بن محمد الصادق (امام ششم شيعيان) که ناووسيه معتقد به مهدويت آن حضرت شدند [7] ، اما اصل مقام امامت حضرتش را بدست فراموشي سپردند.

8ــ محمد بن قاسم بن عمر بن علي بن الحسين که جاروديه زيديه به مهدويت او گرايش جستند و در ايام معتصم در طالقان قيام نمود و کشته شد و آنها پنداشتند کشته نشده و بعد از اين ظهور خواهد کرد [8] .

9ــ امام موسي بن جعفر (امام هفتم شيعيان) که فرقه واقفيه قائل به مهدويت آن حضرت شدند [9] .

10ــ محمد بن علي عسکري، برادر امام حسن عسکري، که طايفه محمديه بعد از وفات آن حضرت قائل به امامت و مهدويت وي گرديدند [10] .

11ــ امام حسن عسکري (امام يازدهم شيعيان) که گروهي اعتقاد به مهدويت حضرتش پيدا کردند [11] .

12ــ جعفر بن علي برادر ديگر امام حسن عسکري که عده اي قائل به امامت و مهدويت او گرديدند و خود نيز مدعي مهدويت بود [12] .

13ــ عبداللّه بن معاويه بن عبداللّه جعفر بن ابي طالب که عده اي از مردم وي را مهدي دانسته و گفتند وي زنده است و در کوههاي اصفهان بسر مي برد و البته ظاهر خواهد شد، و او همان کسي بود که در ايام حکومت مروان بن محمد در فارس قيام کرد و ابومسلم پس از مدتي که او را زنداني کرده بود بکشت [13] .

14ــ يحيي بن عمر از اعقاب زيد بن علي که در ايام مستعين باللّه خليفه عباسي سنه 259 در کوفه قيام کرد، پس او را کشتند و سرش را از تن جدا نمودند و بعض جاروديه قائل به مهدي منتظر بودن او بودند [14] .

15ــ موسي بن طلحة بن عبداللّه که در زمان مختاربن ابي عبيده در بصره قيام کرد و عده اي بعنوان مهدويت بدو گرويدند [15] .

16ــ عبداللّه مهدي بود که بنوشته قرماني: خود را فرزند حسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي الرضا ــ يعني فرزند امام حسن عسکري امام يازدهم شيعيانــ معرفي کرد.

و بنوشته فخري بعنوان ابومحمد عبيداللّه بن احمد بن اسماعيل از اعقاب امام جعفر معرفي نمود.

و بنوشته ديگران رشته نسبش غير از دو رشته مذکور است و بطور خلاصه در اصل ارتباطش با سادات و بر فرض ثبوتش در چگونگي آن اختلاف شديد است.

وي در سنه 297 هـ بعنوان مهدويت از افريقا بپا خواست و دولت فاطميين را تشکيل داد که پس از گذشتن 270 سال منقرض گرديد.

هم او بود که شهر مهديه را در يکي از سواحل تونس برقرار کرد و هم اکنون پرچم فرانسه برفراز آن در اهتزاز است [16] .

17ــ محمد بن عبداللّه بن تومرت علوي حسني معروف به مهدي هرغي از قبيله مصامده که در جبال اطلس مراکش سکونت داشتند، در سال 497 به مهدويت برخاست و تشکيل سلسله «الموحدين» را داد و بر اسپانيا استيلا و تسلط يافت [17] .

18ــ الناصر لدين اللّه که از جمله خلفاي عباسي و متولد حدود سنه 550 هـ بود، سبط ابن تعاويذي وي را بعنوان مهدي منتظر بودن بدين دوشعر ستوده:

انت الامام المهدي ليس لنا                امام حق سواک ينتظر

تبدو لابصارنا خلاقاً لان                     يزعم ان الامام منتظر [18] .

19ــ مردي به نام عباس فاطمي در پايان قرن هفتم بين 690 و 700 در ميان غمازه خروج کرد و مدعي شد فاطمي منتظر است و جمعيت انبوهي از غمازه براو گرد آمدند و در پايان امر کشته شد [19] .

20ــ شخصي که معروف به تويزري منسوب به تويزر از نحله صوفيه بود از رباط ماسه خروج کرد و مدعي مهدي فاطمي بودن شد و بسياري از اهل سوس و غيره بدو گرويدند و کارش آنچنان بالا گرفت که سران مصامده ترسيدند و او را کشتند.

اين قضيه در آغاز قرن هشتم ـ در عصر سلطان يوسف بن يعقوب ــ بوقوع پيوست [20] .

21ــ اسحاق سبتي زوي بود که در دوران سلطنت سلطان محمد چهارم از سلاطين عثماني بسال 986 هـ به امر مهدويت قيام کرد و اصولا ترک و از اهالي ازمير بود [21] .

22ــ شخصي بود که در سنه 1219هـ در مصر قيام به مهدويت نمود و اصولا زاده طرابلس بود و طولي نکشيد با لشکري که از فرانسه آمده بود بجنگيد و با عده اي از هواخواهان خود کشته شد [22] .

23ــ محمد احمد بود که در سال 1260 هـ در سودان قيام نمود و از قبيله دناقله در جزيره «نبت» مقابل «دنقلا» و بگفته بعضي در «حنک» متولد شده بود [23] .

24ــ مردي بود که در رباط عباده دور او گرد آمدند و بعنوان فاطمي منتظر بودن ديگران را به مهدويت خود دعوت کرد و اصولا از نسل و نژاد پيامبر(صلي الله عليه وآله) بود [24] .

25ــ احمد بن احمد کيال بود که نخست مردم را بمقام امامت خود دعوت کرد، سپس بعنوان مهدويت قيام نمود و طائفه کياليه را تشکيل داد [25] .

26ــ محمد مهدي سنوسي فرزند شيخ محمد سنوسي بود که در اواسط قرن نوزده مسيحي از مغرب زمين برخواست و قبل از مرگ با اشاره باينکه خود او مهدي منتظر نيست بلکه او از اين پس خواهد آمد نفي مهدويت خويش نمود و شايد مقصودش از خبر آمدن بعد از اين، قيام پسرش بود [26] .

27ــ ميرزا غلام احمد قادياني بود که در اوائل قرن نوزده ميلادي سنه 1826 از پنجاب هندوستان قيام کرد و با سيکهاي آن سرزمين بر مبناي ادعاي نبوت بجنگيد و فرقه قادياني را که هم اکنون داراي پيرواني در هند است تشکيل داد [27] .

28ــ سيد احمد پسر محمدباريلي بود که او را مهدي وهابي نيز گويند، تولدش بسال 1224 در يکي از شهرهاي هندوستان به نام «بريلي» اتفاق افتاد، پس در خلال نيمه اول از سده سيزده از بين فرقه وهابي در هند قيام به نشر آن مذهب سخيف نمود و به عنوان يکي از اولاد امام حسن بن علي (امام دوم شيعيان) خود را شهرت داد سپس بر عليه هندوها و سيک هاي پنجاب هند اعلام جنگ نمود و با برافروخته شدن آتش جنگ مغلوب و کشته شد و بالاخره با تبليغاتي که داشت و انتشار مي داد زمينه براي قيام احمد قادياني نامبرده مستعد و موجبات نفوذ براي وي بيشتر فراهم شد [28] .

29ــ علي محمد شيرازي معروف به باب پسر ميرزا رضاي بزاز شيرازي و متولد همان شهر بسال 1235 از زني به نام خديجه بود، وي از کمالات علمي و ادبي جز زبان فارسي که در شيراز نزد معلمي به نام شيخنا آموخته بود و مقدار کمي هم صرف و نحو خوانده بود بهره ديگري نداشت و بيشتر اهتمام در رشته رياضت و انجام امور شاقّه به منظور تسخير جن و روحانيّات داشت و بالاخره پس از مدتي بسر بردن در بندر بوشهر رفته رفته دچار خشکي دماغ و خستگي مغز گرديد، پس از بوشهر به کربلا رفت و از تابعين شيخ احمد احسائي شد و با سيد کاظم رشتي که از شاگردان و مروجين احسائي بود و در بافندگي و جاهم اندازي اباطيل و خرافات مهارتي بسزا داشت مصاحبت نمود [29] ، پس از فوت احسائي و سيد کاظم رشتي به شاگرد ديگر احسائي حاج کريم خان (مؤسس فرقه ضاله شيخيه که عنوان رکن رابع بودن را مطرح نمود) بپيوست، و نخست به عنوان باب او و خليفه الخليفة سر برافراشت و چون آوازه اش بلند شد و قدري بر سر زبانها افتاد خود را به باب مهدي منتظر معرفي نمود.
سپس دم از استقلال و مهدويت زد و چون متوجه شد به قول عوام «خر فراوان است» و مريداني از خود جاهل تر و احمق تر به دورش گرد آمدند دعواي نبوت را مطرح نمود و بافته هايي را ــ به عنوان وحي الهي و آيات آسماني که خالي از معنا و عاري از قانون ادب و محاوره و برخلاف منطق و در حقيقت بهترين سند حماقت و فساد عقلي او و پيروانش بود ــ انتشار داد و در پايان جنون او شدت يافت و هوس خدائي و الوهيت پيدا کرد که کتاب «البيان» وي بهترين شاهد و بيانگر کفريات اوست.
توضيحا چون سياست اجانب پشتيباني از وي را مقتضي ديد با نفوذي که در داخله مملکت ايران داشت موجبات تقويت و گسترش فساد او را با هزينه تبليغاتي و جلوگيري از تعرض ديگران بر عهده گرفت تا انجا که با تحليل هرگونه حرامي و آزادي در ارتکاب هرگونه بدعت و عمل نامشروع عده اي از عوام الناس و افراد سفله و بي بند و بار فريب او را خوردند و بدو پيوستند.

در آغاز امر علما و روحانيون آن عصر بخاطر راه و رسم جنون آميزي که از وي به نمايش درآمد از حکم به قتل او خودداري و استنکاف نمودند و چون هر روز شراره هاي فتنه او گسترش مييافت، بمنظور جلوگيري از شرّش و مصونيت مردم از آتش فتنه و بيراهه بري وي لازم دانستند حکم قتلش را صادر نمايند همچنانکه فتوي به کفر و نجس بودن بهائي ها و ممنوعيت ازدواج با آنها را صادر نمودند. از طرفي هم چون فتنه او مقام سلطنت را تهديد مي کرد حکم قتلش عملا تأييد و با به دار آويختن و اعدامش معلوم شد او هم يکي از مهدي هاي دروغين بود که نخست بدست عوامل روس رشد و پرورش يافت و بعد از موجوديت او که کانون فساد از آب درآمد انگليسي ها از وي بهره برداري نمودند و بالاخره مليونها نفر مسلمان ضعيف و خوش باور را از اسلام و تشيع جدا کرده گرايش به کفر دادند [30] .
 
این افرادساده لوح بامطالعه سطحی ازروایات ادعای افرادکذاب رازوباورمی کنند به یک نمونه ازساده لوحی افرادنادان خوب مطالعه کنیدالبته جواب آن رابخوانید
دلایل دروغین درباره اثبات ظهورحسن یمانی دربصره:

بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربالعالمين
اللهم صل على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسليما كثيرا

يماني(ع) كيست

در ابتدا لازم است بدانيم که مکّه در تهامه است و تهامه در يمن . پس محمّد و آل محمّد(ص) همگی يمانی هستند . يعنی محمّد(ص) يمانی است و علی(ع) يمانی است و امام مهدی(ع) يمانی و دوازده مهدی(ع) يمانی و مهدی اوّل(ع) نيز يمانی است

رسول خدا(ص) فرمود : همانا ايمان در مکّه ظهور کرد و مکّه در تهامه و تهامه در سرزمين يمن است و به همين سبب کعبه را "کعبهء يمانيه" می گويند . بحار الأنوار ج22 ص137

رسول الله(ص) فرمود : همانا بهترين مردان اهل يمن هستند و ايمان يمان و من نيز يمانی هستم . بحار الأنوار ج57 ص 232

اما راجع به حدود شخصيت يمانى در روايتی از امام باقر(ع) اين گونه وارد شده است : و در پرچـمها پرچـمى هدايتگر تر از پرچم يمانى نيست و آن پرچم هدايت است . چون كه شما را به سوی صاحبتان دعوت می کند ، و اگر يمانى خروج کرد فروختن اسلحه حرام مى شود . و اگر يمانى خروج کرد , بپا خيز بسوی او . پس همانا پرچمش پرچم هدايت است . و جايز نيست مسلمانان از او سرپيچى كنند ، و اگر كسى اينكار را انجام دهد از اهل جهنم مى باشد . زيرا که او دعوت به حق و هدايت به راه راست مى كند . الغيبة - محمد بن ابراهيم النعماني ص 264 . بحار الأنوار ج 52 ص 232

نکات بسيار مهم از حديث فوق

جايز نيست هيچ مسلمانی از او سرپيچى كند ، و اگر كسى اينكار راانجام دهد از اهل جهنم مى باشد
و اين به اين معنى مى باشد كه يمانى صاحب ولايت الهى است و هيچ كس صاحب اين ولايت نمى باشد بطوريكه اعراض از او ، انسان را وارد جهنم كند (حتى اگر نماز بخواند و روزه بگيرد) مگر اينكه از خلفاى خداوند در زمين باشد که عبارتند از پيامبران ع و مرسلين ع و امامان ع و مهديين ع
او دعوت به حق و هدايت به راه راست مىكند
و دعوت به حق و راه راست يا صراط مستقيم به معنى اين است كه اين شخص اشتباه نمى كند تا مردم را وارد باطل كند يا اينكه آنها را از حق خارج سازد . و اين به اين معناست که او معصوم و منصوص العصمة است . بنابراين ، اين قيد در حديث ، ثمره بزرگی در مشخص کردن شخصيت يمانی دارد . و برداشت هر معنى ديگری از اين جمله ( دعوت به حق و هدايت به راه راست مى كند) آن را لغو و بی فايده می کند . زيرا ديگر روشن کننده خصوصيات شخصيت يمانى نمى باشد . و أئمه عليهم السلام از گفتن کلام لغو مبرا هستند

مهديين(ع) كيستند

امام صادق(ع) فرمود : از نسل ما بعد از قائم(ع) دوازده مهدى از فرزندان حسين(ع) می باشند . مختصر بصائر الدرجات ص49 . بحار الأنوار ج 53 ص 148

امام سجّاد(ع) فرمود : قائم ما قيام می کند سپس بعد از او دوازده مهدی خواهند بود . شرح الاخبار ج 3 ص 400

ابی بصير گويد : به امام صادق جعفر بن محمّد(ع) گفتم : ای پسر رسول خدا از پدرتان امام باقر(ع) شنيدم که فرمود : پس از قائم دوازده امام می باشند . امام صادق(ع) فرمود : نه بلکه ايشان فرمود دوازده مهدی و نگفت دوازده امام و ايشان از شيعيان ما می باشند که مردم را به ولايت ما و شناساندن حق ما دعوت می کنند . کمال الدين و تمام النعمه ج 2 ص 358 . بحار الأنوار ج 53 ص 145

از امام صادق(ع) از پدرانش از امير مؤمنان(ع) نقل شده است که فرمود : پيامبر خدا(ص) در شبى كه وفات او بود به على(ع) فرمود كه يا ابا الحسن صحيفه و دواتى حاضر كن. و پيامبر خدا(ص) وصيتش را فرمود تا اينكه به اين جا رسيد كه فرمود : يا على پس از من دوازده امام خواهند بود و پس از آنها دوازده مهدى . و تو يا على نخستين دوازده امام مى باشى . و حديث به درازا كشيد تا اينكه فرمود: ... پس اگر وقت وفات علی النقی رسيد ولايت را به فرزندش حسن العسكری می دهد و اگر وقت وفات حسن العسكری رسيد ولايت را به فرزندش (م ح م د) ، مستحفظ از آل محمد(ص) تسليم مى كند و ايشان دوازده امام مى باشند و سپس دوازده مهدى بعد از ايشان مى باشد . پس اگر مرگ به سويش (حجة ابن الحسن) آمد ولايت را به فرزندش نخستين مهديين تسليم مى كند كه سه نام دارد ، نامى مانند نام من و نام پدرم : عبد الله و احمد و نام سوّم مهدى است . و او اولين ايمان آورنده (به پدرش) است . الغيبة طوسي ص150 . بحار الأنوار ج 53 ص 147 . بحار الأنوار ج 36 ص 260 . غاية المرام ج 2 ص 241 . (کتاب الغيبه شيخ طوسى(فارسى) ص 300) و چندين کتاب معروف ديگر

يمانى ع نخستين مهديونع

نتيجه گرفتيم كه يمانى حجتی از حجتهای خدا در زمين است و معصوم و منصوص العصمـة است ، و در روايات متواتـر و متن هاى قطعى موجود است كه حجتهای الهی پس از پيامبر اکرم(ص) ائمه دوازده گانه(ع) ومهديون دوازده گانه(ع) مى باشند . و غير از ايشان هيچ حجت معصوم ديگری بر زمين نمى باشد و آنها تمام نعمت و كمال دين و ختم رسالات آسمانی هستند , که يازده امام از ايشان از دار دنيا رفته اند و امام مهدى(ع) و دوازده مهدى(ع) باقى مانده اند . و يمانى مردم را به سوی امام مهدى(ع) دعوت مى كند ، پس يمانى بايد نخستين مهديون باشد

و اين ثابت است كه اولين از مهديون در زمان ظهور امام مهدى(ع) موجود می باشد . و او نخستين كسى است كه به امام مهدى(ع) ايمان می آورد و مردم را برای قيام پدرش آماده می سازد . و اين جمله (او اولين کسی است که به حضرت مهدی(ع) ايمان می آورد) در وصيت پيامبر خدا(ص) ذکر شده است . و از اينجا شخص يمانى منحصر مى شود در مهدى اول (از مهديون دوازده گانه) . و احاديث معصومين عليهم السلام ، نام و صفات و محل سکونتش را به تفصيل بيان کرده اند . نامش احمد و كنيه اش عبدالله يا همان اسرائيل است . و مردم او را اسرائيلى می نامند و ناگزيرند كه او را اسرائيلی بنامند . پيامبر خدا(ص) فرمود : نامم احمد است و من عبدالله هستم . نامم اسرائيل است و هر آنچه که او را امر كرده مرا نيز امر كرده است و هر آنچه او را اشاره كرده مرا نيز اشاره كرده است . تفسير عياشى ج 1 ص 44 . برهان ج 1 ص 95 . بحار الأنوار ج 7 ص 178

و مهدى اول نخستين سيصد و سيزده نفر است و او از بصره مى باشد و در گونة راستش اثر و در سرش شوره است و بدنش مانند بدن موسى بن عمران(ع) و در كمرش ختم نبوت و در وصيت پيامبر خدا(ص) مذکور مى باشد . و او عالم ترين خلق پس از ائمه(ع) به قرآن و تورات و انجيل است و در آغاز ظهورش جوان است ، در حديثی از پيامبر خدا(ص) که در آن علامات ظهور را ذکر می کند آمده است : ... سپس جوانى را ذكر كرد و فرمود: اگر وى را مشاهده كرديد با وى بيعت كنيد چون او خليفه مهدى(ع) است . بشارة اسلام ص 30

يمانی موعود سيد احمد الحسنع

حذيفه گويد : شنيدم که رسول الله (ص) درباره مهدی فرمود : همانا با او بين رکن و مقام بيعت می کنند و اسمش احمد و عبد الله و مهدی است . اين سه اسم نامهای او می باشند . الغيبة - طوسي ص 454 . الغيبة - طوسي ص 470 . بحار الأنوار ج 52 ، ص 291

از امير مؤمنان(ع) در خبرى طولانى که در آن اصحاب قائم(ع) را ذکر می کند آمده است كه : اولين آنها از بصره و آخرين آنها از ابدال مى باشد . بشارة الاسلام ص 148

از امام صادق(ع) در روايتى طولانى که نام ياران قائم(ع) را ذکر می کند آمده است : و از بصره ..... احمد . بشارة الاسلام ص 181

امام باقر(ع) فرمود : قائم دو نام دارد نامى مخفى و نامى آشكار، نام مخفى احمد و نام آشكار محمد است . كمال الدين وتمام النعمة ج 2 ص 653

احمد نام مهدى اول است و محمد نام امام زمان(ع) مى باشد همانطور كه در وصيت پيامبر خدا(ص) به آن اشاره شد . نام در زبان عربی کنايه از شخصيت می باشد ومعنی کلام امام(ع) اين است که قائم دو شخصيت دارد يعنی دو نفر از اهل بيت بنام قائم ناميده شده اند

امام باقر(ع) فرمود : براى خداى تعالى گنجى در طالقان است نه طلاست و نه نقره بلکه دوازده هزار نفر در خراسان اند که شعارشان "احمد ... احمد" است و رهبر آنها جوانى از بنى هاشم سوار بر قاطرى سپيد رنگ أست وپيشانى بندی قرمز رنگ بر پيشانی بسته است، گويی به او مى نگرم که از رود فرات هم مى گذرد اگر دعوت او را شنيديد بسوى او بشتابيد حتى اگر مجبور باشيد سينه خيز بر روی يخها حرکت کنيد . منتخب الانوار المضيئه ، ص 343

امام صادق (ع) فرمودند : زمانی می آید که امام شیعیان از چشمان ایشان غایب خواهد شد ؛ از امام (ع) سؤال شد : در آن وقت باید چه کار کرد ؟ ایشان (ع) فرمودند : به امر اول تمسک کنید تا امر دوم را برای شما روشن سازد . غيبة النعماني ص161

سيد احمد الحسن (ع) فرستادهء امام مهدی (ع) و حضرت مسيح (ع) و حضرت ايليا (الياس) (ع) و حضرت خضر (ع) می باشد و شما را به پيوستن به ياران ايشان (ع) دعوت می کند

 ****


جواب مستدل بررداین ادعاوبرداشت غلط آنهادرخصوص ظهورحسن یمانی درعراق (بصره) عبارتند

 بسم الله الرحمان الرحیم

با صلوات بر محمد و ال محمد

و عرض سلام بر همگی خوانندگان

با دیدن موضوع فکر کردم اهل مطالعة باشید نویسنده گرامی اما از این متعجبم که ایا شما این امور را تحقیق کردین یا فقط کپی کردین در هر صورت حمل بر احسن الحال میکنم که شما کپی کردین زیرا در جای جای این مدعای شما اشکال می باشد

1-کتاب غیبت شیخ طوسی پر از روایتهای شیعی وعامی(سنی)و از قبیل آن وصیت که احمد بن خلیل مصری و علی بن سنان موصلی که سنی مسلک هستن  وبقیة افراد ناقل تا امام صادق مجهول هستند یعنی نمیدانیم اصلا وجود داشتند یا نه

2-کتاب بحار الانوار هم یک دائرة المعارف شیعی هست و هرچی در اهل البیت امده در کتاب آوردن و بحار ازغیبت طوسی نقل کرده

3-در اکثر نقل شما دروغ می باشد مثلا گفتن اینکه تهامه از یمن میباشد در اینجا(همانا ايمان در مکّه ظهور کرد و مکّه در تهامه و تهامه در سرزمين يمن است و به همين سبب کعبه را "کعبهء يمانيه" می گويند . بحار الأنوار ج22 ص137)این گفتار را علامه مجلسی از ابن اثیر صاحب کتاب

النهاية في غريب الأثر

که سنی میباشد نقل کرده وخودش هم نگفته

النهاية في غريب الأثر - مؤلف : أبو السعادات المبارك بن محمد الجزري مشهور به ابن الاثیر ،ابن اثیر این گفتار را در کتابش البته به زبان عربی هست گفته

جلد5ص722 الناشر : المكتبة العلمية - بيروت ، 1399هـ - 1979م

در صورتی که شما گفتید(رسول خدا(ص) فرمود :)واین دروغ محض هست ورسول خدا فرمودند(من کذب عليَّ متعمّداً فلیتبوأ مقعده من النار)

4-روایت الایمان یمانی سنی هست و شیعة آن را نقل نکرده

5-مکه جزء یمن نمیباشد لذا به رکنی که به طرف یمن میباشد گفته میشود یمانی وبه رکنی که به سمت شام(سوریة)هست میگن رکن شامی

6-کعبة یمانی در روایات خود اهل سنت در یمن بوده وپیامبر برای نابودی ان سپاه فرستاد میتوانید مراجعه کنید به همین کتاب که گذشت ابن اثیر در همین چاپ به جلد2ص141 گفته:

قيل ذُو الخَلَصة : الكعْبة اليمانِيَّة التي كانت باليَمن فأنْفذَ إليها رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم جَرِيرَ بن عبد اللّه فخرّبها،کعبه یمانیه در یمن بود و پیامبر یکی را با نام جریر ین عبدالله رهسپار کرد تا ان را واژگون کند

7-یمانی مقدمه ساز هست ونه معصوم

و از یمن خروج میکند بلکه از صنعاء مراجعه شود به

بحار الأنوار / جزء 52 / صفحة [245]

عن عبيد بن زرارة قال: ذكر عند أبي عبد الله عليه السلام السفياني فقال: أنى يخرج ذلك، ولم يخرج كاسر عينه بصنعاء (سفیانی در محضر امام صادق ع ذکر شد پس امام فرمود چطوری سفیانی خروج کند در حالی که یمانی رو کم کن آن از صنعاء (پایتخت یمن)خروج نکرده!!!!

8-فرمودید هرکس اهل البیت گفتن مخالفت با اون سبب جهنم میشود بفرمایید که در مورد این حدیث چطور ایا تمام شیعة هم معصوم هستن

کتاب صفات شیعة مولف شیخ صدوق

جلد1صفحة2 حدیث 5

قال سمعت أبا الحسن(امام کاظم) ع يقول :من عادى شيعتنا فقد عادانا و من والاهم فقد والانا لأنهم منا خلقوا من طينتنا من أحبهم فهو منا و من صفات الشيعة بغضهم فليس منا شيعتنا ينظرون بنور الله و يتقلبون في رحمة الله و يفوزون بكرامة الله ما من أحد من شيعتنا يمرض إلا مرضنا لمرضه و لا اغتم إلا اغتممنا لغمه و لا يفرح إلا فرحنا لفرحه و لا يغيب عنا أحد من شيعتنا أين كان في شرق الأرض أو غربها و من ترك من شيعتنا دينا فهو علينا و من ترك منهم مالا فهو لورثته شيعتنا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و يحجون البيت الحرام و يصومون شهر رمضان و يوالون أهل البيت و يتبرءون من أعدائهم [من أعدائنا] أولئك أهل الإيمان و التقى و أهل الورع و التقوى و من رد عليهم فقد رد على الله و من طعن عليهم فقد طعن على الله لأنهم عباد الله حقا (قسمت قرمز که می فرمایید : کسی که بر شیعة رد کند -قبول نکند-پس بر خدا رد کرده واز او قبول نکرده

9-یمانی حق است درست اما درست بودن و مخالف ان گناه هم درست اما این دلیل معصوم بودن نمیکند و عاقل این را میفهمد

10-مهدیون چه کسانی هستند این هم دلالت بر کمبود اطلاعات شما میکند چون روایت مهدیون در کتب شیعة اطلاق بر ائمة 12 میشود دلیل هرچی بخوای هست مراجعه کن به کتاب اثبات الهداة شیخ حر عاملی

تاببینی برای نمونه عرض میکنم چون خیلی زیاد هست مراجعه کن کتاب کمال الدین و اتمام النعمة شیخ صدوق باب ما اخبر به الحسین بن علي ع

ص298ح3

قال الحسين بن علي بن أبي طالب عليه السلام :منا اثنا عشرمهديا أولهم أمير المؤمنين على بن ابي طالب، وآخرهم التاسع من ولدي، وهو الامام القائم بالحق، يحيى الله به الارض بعد موته.

ترجمه:امام حسین ع میفرماید :از ما(اهل البیت)12مهدی هست اول انها امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و اخر انها 9 فرزند من هست

11-شما که به کتاب منتخب الانوار المضیئة دسترسی دارید وبه او استدلال میکنید یک نگاهی هم به صفحه177 بزنید که فرموده یمانی از کجا خروج میکنه برادر من، حالا اشکالی نداره خودم برات میزارم تا مطالعه کنی

محمد بن مسلم الثقفي قال دخلت على أبي جعفر محمد الباقر ع و أنا أريد أن أسأله عن القائم من آل محمد ع فقال لي مبتدئا يا محمد بن مسلم إن في القائم من آل محمد ص شبها من الخمسة الرسل يونس بن متى و يوسف بن يعقوب و موسى و عيسى و محمد ص أما شبهه من يونس فرجوعه من غيبته و هو شاب بعد كبر السن و أما شبهه من يوسف فالغيبة من خاصته و عامته و اختفاؤه من إخوته و إشكال أمره على أبيه يعقوب مع قرب المسافة بينه و بين أبيه و أهله و شيعته و أما شبهه من موسى فدوام خوفه و طول غيبته و خفاء ولادته و تعب شيعته من بعده و ما لقوا من الأذى و الهوان إلى أن أذن الله عز و جل في ظهوره و نصره و أيده على عدوه و أما شبهه من عيسى فاختلاف من اختلف فيه حتى قالت طائفة منهم ما ولد و طائفة قالت مات و قالت طائفة قتل و صلب و أما شبهه من جده المصطفى ص فخروجه بالسيف و قتله أعداء الله عز و جل و أعداء رسوله ص و الجبارين و الطواغيت و أنه ينصر بالسيف و بالرعب و أنه لا ترد له راية و إن من علامات خروجه خروج السفياني من الشام و خروج اليماني من اليمن و صيحة من السماء في شهر رمضان و مناد ينادي من السماء باسمه و اسم أبيه (یادت باشه برادر گرامی نوشته مورد نظر قرمز هست که امام باقر میفرماید:سفیانی از شام(سوریه)و یمانی از یمن خروج میکنن

12-فرمودید(از امامصادق(ع) در روايتىطولانىکه نام ياران قائم(ع) را ذکر می کند آمده است : و از بصره ..... احمد . بشارة الاسلام ص 181) بابا خوب روایت رو ذکر کن چرا سانسور میکنی عجیبه خوب احمد پسر کی باشه خودم میگم بشارة الاسلام وهمه کتابهای متاخرین یعنی علمای که بعد علامه حلي (متوفي قرن هشتم )تا الان همه این روایت رو از کتاب دلائل الامامة که نویسنده آن محمد بن جرير بن رستم طبري شیعي(قرن چهارم) هست نقل کردند حالا ببینیم این احمد که از اصحاب امام زمان هست پدرش کیست

(ومن البصرة: عبد الرحمن بن الأعطف بن سعد، و أحمد بن مليح، وحماد بن جابر:) دلائل الامامة چاپ دار الذخائر –قم صفحه 318 ای بابا این که احمد فرزن ملیح هست پس کو حسن J

13- روایتی رو نقل کردین (از اميرمؤمنان(ع) در خبرى طولانىکه در آن اصحاب قائم(ع) را ذکر می کندآمده است كه : اولين آنها ازبصرهو آخرين آنها از ابدال مى باشد . بشارة الاسلام ص 148 ) اي كاش امانت علمی را رعایت می کردی وتمام روایت رو نقل میکردی گرچه میدونم تو اصلا کتاب بشارت اسلام رو ندیدی چون اگر میدیدی این حرفها رو نمیزدی خوب الان تمام روایت رو نقل میکنم تا اینکه دیگه بازیچه دجالها نشی مراجعه کن بشارت الاسلام

 
بعد از شناخت اجمالی سید احمد الحسن لازم است تک تک احادیث مورد اشاره این فرقه را از نظر سند و دلالت بررسی نموده ، ودر نهایت ارتباط مدّعای جریان یمانی را با‌ آن احادیث کشف کنیم .

1ـ حدیث اول : شیخ صدوق در کتاب کمال الدین وتمام النعمة می نویسد :

« حدّثنا علیّ بن أحمد بن محمد بن عمران الدّقاق قال : حدّثنا محمد بن أبی عبدالله الکوفیّ قال : حدثنا موسی بن عمران النّخعی ، عن عمّه الحسین بن یزید النوفلیّ ، عن علیّ بن أبی حمزة ، عن أبی بصیر قال : قلت للصّادق جعفر بن محمد یا ابن رسول الله إنّی سمعت من ابیک (ع) انّه قال : یکون بعد القائم اثنا عشر مهدیّاً فقال : انّما قال : اثنا عشر مهدیّاً ولم یقل : اثنا عشر اماماً ، ولکنهم قوم من شیعتنا یدعون النّاس الی موالاتنا ومعرفة حقّنا » .

حدیث فوق از نظر سند ضعیف است . زیرا در طریق آن اوّلاً : علی بن أحمد بن محمد بن عمران الدقاق است، که از نظر علمای رجال مجهول می باشد . وثانیاً علی ابن ابی حمزه است ، که به عنوان کذّاب ( دروغگو ) ومتّهم توصیف شده ، و کسی بود که مذهب انحرافی واقفیّه را تأسیس نمود . طریق شیخ طوسی وشیخ صدوق به او هم ضعیف است .

از نظر دلالت ، خلاصه حدیث مزبور این است ، که بعد از شهادت امام زمان (عج) دوازده نفر از شیعیان که به خاطر هدایتی که دارند مهدی نامیده می شوند، و نه از ائمه هستند ، ونه از اولاد آنان ، مردم را به سوی ولایت و معرفت حقّ اهل بیت دعوت می‌کنند. واین چه ارتباطی با امروز دارد که هنوز امام زمان (عج) ظهور نکرده است ؟!
 
ایشان با این که سید نیست، و اصل و نسب او از طایفه « صیامر » معلوم ومعروف است ، عمامه سیاه پوشید ، ودر مجامع عمومی ظاهر شد. از جمله ، با توجه به فیلمی که از او گرفته شده است ، بر بالای منبر در یک مسجدی، با لباس روحانی وعمامه سیاه سخنرانی ، وادّعاهای ضد ونقیض خودش را مطرح کرده است.

از لحن کلام او پیداست که سواد پایینی دارد، وسخن گفتن به عربی فصیح برای او مشکل است. در آن سخنرانی در عین این که تصریح می کند که هیچ ادّعایی ندارد، واو یک مرد ساده از یک روستای ساده ای است، در همان زمان ادّعا می کند که ، « من مایه رحمتم برای اسلام، بلکه برای اهل زمینم ، اهل بیت (ع) هر کجا بروم، همواره با من هستند وصریحاً می گویم که خدواند مرا برگزیده است؛ صاحب نفس مطمئنه به من متصل شده، وخود صاحب نفس مطمئنه شده ام. من می خواهم شیعیان را متحد کنم از عالم و عامی؛ من آمادگی دارم حقایق را برای همه روشن کنم ، وبه صورت سیاه وسفید نشان دهم. خدا نور است وکلام او نور است. در عین حال هیچ ادعایی هم ندارم ! »

مراحل مختلف بروز جریان یمانی

ادّعاهای واهی او در طی پیامی که از طریق سایت اینترنتی خود ، با خطاب به علماء حوزه های دینی در مورخه 27 شوال 1424 هجری قمری فرستاده بود ، از این قرار است:

در مرحله اوّل : ادّعا می‌کند که ، امام زمان (عج) را در عالم خواب به صورت مکرّر در حرم سید محمد فرزند امام هادی (ع) دیده ، او را امر به زیارت عسکریین می کند . پس از آن موفق به دیدار آن حضرت در بیداری شده ، حضرت او را نسبت به انحرافات عملی و مالی حوزه‌ها به خصوص حوزه نجف آگاه می کند، وتحت تربیت ویژه قرار می‌دهد!

در مرحله دوم : مدّعی است که ، او را امر به ورود به حوزه علمیه می کند ، ودر آن جا مأموریت به او داده که انحرافات حوزه را مطرح نماید!

در مرحله سوم : ادّعا می نماید که ، در ماه شعبان سال 1420 ﻫ . ق ( مصادف با 1378 ش)، امام زمان را برای دومین بار در حالت بیداری در کنار حرم امام حسین (ع) ملاقات کرده ، وبه دستور امام به نجف می رود ، ودعوت خود را علنی می سازد ، در این مرحله جمعی او را تکذیب می کنند؛ و او را به سحر و جنون و تسخیر اجنّه متهم می کند در پی آن به شهر خود باز می شود.

اعلان عمومی جریان یمانی پس از سقوط رژیم صدام حسین

بعد از سقوط صدام در ماه جمادی الثانی 1424 قمری ، احمد اسماعیل گاطع دعوت خود را علناً تکرار کرده، و تعدادی فریب حرف های او را می خورند . در ماه مبارک رمضان آن سال ادّعا می‌کند ، که از سوی امام زمان (ع) مأموریت یافته تا همه مردم زمین را مورد خطاب قرار دهد ، و آن ها را به قیام در راه حق بر علیه ظالمان دعوت کند!

وی در آن پیام تصریح می کند ، که من انتظار یاری علمای دین را ندارم . زیرا بسیاری از آنان با امام زمان (عج) با لسان وسنان جنگ خواهند کرد، چون با ظهور امام زمان (عج) بساط مرجعیت آنان درهم پیچیده می شود؛ ومقصود از اوثان واصنام ( بت ها ) همان علما هستند.
 
استراتژی حمله ایمانی حزب بعث عراق پس از انتفاضه شعبانیه

حزب بعث عراق توسط یک مسیحی صهیونیست به نام میشل عفلق تأسیس شده است؛ حزب مذکور از یک سو وابسته به جریان استعماری انگلیسی بود، واز سوی دیگر دشمنی ذاتی با اسلام و تشیع داشت . شعار معروف آن ها موقع به دست گرفتن قدرت این بود:

آمنت بالبعث ربّاً لاشریک له وبمیشل نبیّاً ماله ثانی

« به بعث به‌عنوان پروردگار بی‌شریک ، وبه میشل به عنوان پیامبری که همتا ندارد ، ایمان آورده‌ام ! »

کارنامه حزب بعث بویژه در زمان صدام در طول حاکمیت سی ساله، مملوّ از مبارزه با اسلام، قتل میلیون ها انسان بی گناه، نابودی اقتصادی عراق وبه تعطیل کشیدن شعائر مذهبی وبه شهادت رساندن صدها مجتهد وفاضل وهزاران طلبه از حوزه های علمیه بود.

این حزب به تحریک آمریکا، پس از پایان جنگ تحمیلی با ایران، جهت بستر سازی حضور آمریکا و متحدانش در خلیج فارس ، در سال 1990 م ـ 1369 ش ، کویت را اشغال کرد. به دنبال حضور آمریکا ومتحدان غربیش به بهانه اخراج صدام از کویت ، مردم مسلمان عراق در زمان مرجعیت مرحوم آیت الله خوئی بر علیه حزب بعث در انتفاضه معروف به شعبانیه قیام کردند ، ودر آستانه پیروزی ورهایی عراق از چنگال ظالمان قرار گرفتند، که آمریکا به کمک صدام شتافت وبا سرکوب انتفاضه ، صدام را بار دیگر بر کرسی قدرت نشاند.

حزب بعث عراق که مشاهده نمود ، روح اسلامی در مردم مسلمان عراق نمرده ، وهنوز هم می تواند آن ها را بر علیه ظلم به انقلاب وا دارد، این بار تاکتیک خود را در مبارزه با اسلام عوض کرد . به جای نشان دادن چهره خشن ، جنگ نرمی را علیه اسلام و حوزه ومردم مظلوم شیعه عراق تحت عنوان « الحملة الایمانیّة» به راه انداخت؛ در واقع این کار همان استفاده ابرازی از مذهب علیه مذهب بود. صدّام علاوه بر تظاهر به نماز ورفتن به زیارت ، در این حمله ایمانی چند کار خبیث وخطرناکی را انجام داد از جمله:

1ـ نفوذ دادن جوانان مستعد بعثی در حوزه های علمیّه ، تا به عنوان طلبه علوم دینی به تحصیل بپردازند ، و از آن ها برای مأموریت های ضد دینی استفاده نماید .
2ـ دادن آزادی به برخی از علماء برای فعالیت به عنوان مرجعیت ، وکوبیدن مراجع تقلید دیگر جهت ایجاد تفرقه میان آنان به بهانه های قومی وصنفی .
3ـ اجازه دادن به برخی از روحانیت جهت اقامه نماز جمعه و برگزاری کنترل شده شعائر دینی.
البته صدّام وقتی از فعالیت آن گونه مرجعیت طرفی نبست ، و مشاهده کرد که به دست خود زمینه را برای حضور مردم متدین در صحنه فراهم ساخته است ، آن مرجعیت را به شهادت رساند ، و عملاً آن برنامه ها به تعطیلی کشیده شد.

4ـ نفوذ دادن برخی از جوانان بعثی دوره دیده در عملیات سحر و جادو و مرتاضی و متظاهر به چهره دینی و انقلابی به درون زندان ها جهت فریب زندانیان سیاسی ، مثل ضیاء عبدالزهراء الگرعاوی ، که یک افسر بعثی بود . وی دوره آموزش مرتاضی را در هند دیده ، به درون زندان عراق رفت ، وبا گرفتن اخبار سرّی از وضعیت پرونده های زندانیان سیاسی از مأمورین بعثی زندان ، در مورد آزادی ویا شهادت برخی از زندانیان پیشاپیش خبر می داد . بسیاری از زندانیان هم فریب الگرعاوی را خورده ، واو را ولی الله و مرتبط با جهان غیب دانستند . همین شخص پس از آزادی از زندان ، بر اثر سقوط صدام در سال 1382 ش ، گروهی را به نام جند السماء تشکیل داد ، و ادعا کرد که او قائم آل محمد (ع) است! و مأموریت دارد که روز عاشوراء 1200 نفر از روحانیان نجف را به قتل برساند . اما پلیس عراق در تاسوعای سال 1385 ش ، نیروهای او را در پادگان « الزرگه » در حوالی نجف کشف، وآن ها را از بین برد . خود ضیاء عبدالزهراء به اتفاق صدها نفر از همراهانش ، از جمله 200 نفر از نیروهای به اصطلاح یمانی به هلاکت رسیدند.

یکی از شگردهای استعمار غربی برای ایجاد سلطه نظامی و سیاسی بر کشورهای اسلامی در راستای استحاله فرهنگی و تفرقه دینی تاسیس فر قه ها و جریانات مذهبی است  .
تاسیس مذهب قادیانی در پاکستان و بهائیت در ایران نمونه هایی از این فرقه ها و جریانات است .
فعالیت این فرقه ها در ایران و عراق ( خصوصا بعد از سقوط صدام ) با حمایت کانون های استعماری همواره رشد فزایندی را به همراه داشته است .
جریان مربوط به سید احمد الحسن ، وصی ، فرزند و فرستاده امام زمان ( عج ) در اواخر سالهای حاکمیت صدام بروز کرد .
وی با کمک برخی از باقیمانده های رژیم بعث ، تشکیلات وسیعی را در مناطقی همچون نجف ، کربلا ، ناصریه ، و بصره به راه انداخت .
موسس جریان فردی است به نام احمد اسماعیل گاطع از قبیله صیامر در حدود سال 1973 در منطقه ای به نام هویر از توابع شهرستان زبیر از استان بصره متولد شد .
وی در سال 1999 میلادی از دانشگاه مهندسی بصره فارغ التحصیل شد . مدتی نیز در حوزه علمیه شهید سیذ محمد صدر در نجف تلمذ نمود . ضمنا برادر وی نیز از نیروهای بعثی بوده است . احمد الحسن با اینکه سید نیست عمامه مشکی پوشیده و تظاهر به سیادت می نماید .

 




:: موضوعات مرتبط: مدعیان دروغین , ,
:: بازدید از این مطلب : 1083
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : موعظه
ت : جمعه 25 مهر 1393
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


(function(i,s,o,g,r,a,m){i['GoogleAnalyticsObject']=r;i[r]=i[r]||function(){ (i[r].q=i[r].q||[]).push(arguments)},i[r].l=1*new Date();a=s.createElement(o), m=s.getElementsByTagName(o)[0];a.async=1;a.src=g;m.parentNode.insertBefore(a,m) })(window,document,'script','//www.google-analytics.com/analytics.js','ga'); ga('create', 'UA-52170159-2', 'auto'); ga('send', 'pageview');