دین ، شریعت و مفهوم اسلام از منظر بزرگان

1- علامه طباطبایی
" خداوند بندگان خود را جز به يك دين كه همان اسلام و تسليم در برابر اوست مكلف نساخته است ؛ اما آنان را براي رسيدن به اين مقصد به راه‏هاي گوناگون وارد ساخته ، و سنت‏هاي مختلفي را مطابق استعدادهاي متنوّعشان براي آنها درست كرده كه همان شريعت‏هاينوح ، ابراهيم ، موسي ، عيسي و محمد ـ عليهم السلام ـ است.
اين حقيقتي است كه از كنار هم نهادن آياتي نظير:
« ان الدين عندالله الاسلام - 8- سوره آل عمران – 19 »، « و من يتبع غير الاسلام دينا فلن يقبل منه - سوره آل عمران – 85 »، « لكل جعلنا منكم شرعة و منهاجا – سوره مائده – 48 » و « ثم جعلناك علي شريعة من الامر فاتبعها – سوره جاثیه – 18 » حاصل مي‏شود .
شريعت راهي است كه براي هر يك از امت‏ها و پيامبراني كه بدان مبعوث شده‏اند آماده شده ، و اخصّ از دين است ...
دين به معناي يك قانون كلي و طريق عمومي الهي كه براي تمام ملت‏ها و جوامع وضع شده و قوانين كلي حاكم بر آن ، هرگز نسخ نمي‏پذيرد ." 1
" يكي‌ از خواص‌ هدايت‌ الهي‌ افتادن‌ به‌ راه‌مستقيم‌ و طريقي‌ است‌ كه‌ انحراف‌ و اختلاف‌ در آن‌ نيست ، و آن‌ همانا دين‌ اوست‌كه‌ نه‌ معارف‌ اصولي‌ و شرايع‌ فروعيش‌ با هم‌ اختلاف‌ دارد ، و نه‌ حاملين‌ آن‌دين‌ و رهروان‌ در آن‌ راه‌ با يكديگر مناقضت‌ و مخالفت‌ دارند، براي‌ اينكه‌ منظوراز تمامي‌ معارف‌ و شرايع‌ دين‌ الهي‌ يك‌ چيز است‌ و آن‌ توحيد خالص‌ است‌ كه‌ خودحقيقت‌ واحدي‌ است‌ ثابت‌ و تفسيرناپذير و نيز خود آن‌ معارف‌ هم‌ همه‌ مطابق‌ بافطرت‌ الهي‌ است‌ كه‌ نه‌ خود آن‌ فطرت‌ عوض‌ شدني‌ است‌ و نه‌ احكام‌ و مقتضياتشقابل‌ تغيير است. به‌ همين‌ جهت‌ حاملين‌ دين‌ خدا ، انبيا(ع) نيز با يكديگر اختلاف‌ندارند . همه‌ به‌ يك‌ چيز دعوت‌ نموده‌ ، خاتم‌ آنان‌ همان‌ را مي‌گويد كه‌ آدم‌آنان‌ گفته‌ بود ، تنها اختلاف‌ آنان‌ از جهات‌ اجمال‌ دعوت‌ و تفصيل‌ آن‌ است ."2
" نفس‌ انسان‌ در اثر انجام‌ اعمال‌ صالح‌ واعتقادات‌ حقه‌ اديان، داراي‌ صور كمالي‌ مي‌شود كه‌ موجب‌ قرب‌ به‌ خداوند متعال‌و رضوان‌ و رستگاري‌ و نجات‌ مي‌شود. از آن‌ طرف‌ اعمال‌ ناشايست‌ و عقايد سخيف‌نيز در نفس‌ انساني، صورت‌ كماليه‌اي‌ ايجاد مي‌كند كه‌ باعث‌ شقاوت‌ و ضلالت‌ بشرمي‌شود ."3

2 – علامه مطهری
" قرآن‌ كريم‌ كه‌ دين‌ خدا را از آدم‌ تا خاتم‌ يك‌جريان‌ پيوسته‌ معرفي‌ مي‌كند نه‌ چند تا، يك‌ نام‌ روي‌ آن‌ مي‌گذارد و آن‌" اسلام " است. البته‌ مقصود اين‌ نيست‌ كه‌ در همه‌ دوره‌ها دين‌ خدا با اين‌ نام‌خوانده‌ مي‌شده‌ است‌ و با اين‌ نام‌ در ميان‌ مردم‌ معروف‌ بوده‌ است، بلكه‌ مقصوداين‌ است‌ كه‌ حقيقت‌ دين‌ داراي‌ ماهيتي‌ است‌ كه‌ بهترين‌ معرف‌ آن‌لفظ‌ اسلام‌است‌ و اين‌ است‌ كه‌ مي‌گويد « ان‌ الدين‌ عند الله‌ الاسلام » يا مي‌گويد ابراهيم‌يهودياً‌ و لانصرانياً‌ و لكن‌ كان‌ حنيفاً‌ مسلماً . " 4
" اگر کسی دارای صفت تسلیم باشد و به عللی اسلام ( شریعت محمدی ) بر او مکتوم مانده باشد و او در این باره بی تقصیر باشد، هرگز خداوند او را معذب نمی سازد، او اهل نجات از دوزخ است . . . " 5
" به نظر حکمای اسلام از قبیل بوعلی و صدرالمتالهین، اکثریت مردمی که به حقیقت اعتراف ندارند ، قاصرند نه مقصر ; چنین اشخاصی اگر خداشناس نباشند ، معذب نخواهند بود - هر چند به بهشت هم نخواهند رفت - و اگر خداشناس باشند و به معاد اعتقاد داشته باشند و عملی خالص قربة الی الله انجام دهند، پاداش نیک عمل خویش را خواهند گرفت . تنها کسانی به شقاوت کشیده می شوند که مقصر باشند نه قاصر . " 6
" شما اگر به همین مسیحیت تحریف شده نگاه کنید و بروید در دهات و شهرها، آیا هر کشیشی را که می بینید، آدم فاسد و کثیفی است ؟ والله میان همین ها صدی هفتاد هشتادشان مردمی هستند با یک احساس ایمانی و تقوا و خلوص که به نام مسیح و مریم، چقدر راستی و تقوا و پاکی به مردم داده اند، تقصیری هم ندارند; آنها به بهشت می روند، کشیش آنها هم به بهشت می رود . " 7

3 – امام خمینی
" امام راحل در موردی از بحث مکاسب محرمه، به حقایق مهمی در باره پیروان ادیان دیگر اشاره می کند که نشان دهنده عمق اندیشه آن یگانه دوران است . وی در بحث خویش ، پیروان ادیان را به عوام و غیرعوام تقسیم می کند و می گوید:
اما عوام آنان ، پس ظاهر است که خلاف مذاهبی که دارند، به ذهنشان خطور نمی کند، بلکه آنان، مانند عوام مسلمانان، به صحت مذهب خویش و بطلان سایر مذاهب قطع دارند . پس همان طور که عوام ما، به سبب تلقین و نشو و نما در محیط اسلام، به صحت مذهب خویش و بطلان سایر مذاهب علم دارند، بدون این که خلاف آن به ذهنشان خطور کند، عوام آنان نیز چنین هستند و این دو گروه از این جهت تفاوتی ندارند . و قاطع در پیروی از قطع خود ، معذور است و نافرمان و گناهکار نیست و نمی توان او را به موجب این پیروی عقاب کرد ." 8
از دیدگاه امام ، غیرعوام آنان نیز از نظر تلقین پذیری و جازم شدن به مذاهب باطل خویش با عوام فرقی ندارند ، ولی ایشان معذور نیستند ; شاید به موجب این که تکلیف عالم سنگین تر است و به بیان شیوای حضرت امام جعفر صادق (ع)، « هفتاد گناه از جاهل بخشیده می شود پیش از این که از عالم، یک گناه بخشیده شود .» 9
وی در باره پیروان غیرعامی ادیان دیگر می گوید:
اما غیرعوام آنان ، غالبا به واسطه تلقیناتی که از آغاز کودکی و نشو و نمایشان در محیط کفر وجود داشته است ، به مذاهب باطل خویش جازم و معتقد شده اند ، به گونه ای که هرگاه چیز مخالفی به آنان برسد، آن را با عقول خویش که از آغاز نشو و نما بر خلاف حق پرورش یافته است ، رد می کند . پس عالم یهودی یا مسیحی، مانند عالم مسلمان، ادله دیگران را صحیح نمی داند و بطلان آن ادله برای وی مانند ضروری شده است; زیرا مذهب او نزد خودش ضروری است و خلاف آن را احتمال نمی دهد . 10

ولی در عین حال، نباید از عناد و تعصب برخی از پیروان ادیان باطل غافل بمانیم .
آری ، در میان آنان ، کسی مقصر است ، که خلاف مذهب خود را احتمال بدهد و از روی عناد یا تعصب، ادله آن را بررسی نکند ، همان طور که در آغاز اسلام ، کسانی در میان علمای یهودی و مسیحی چنین بودند . 11

4- آیه الله منتظری
" در صورتي كه پيروان اديان سابق به رغم آمدن دين جديد همچنان بر عقيده خود اصرار بورزند و پايبندي خود را بر آن اعلام كنند، دو صورت براي آن قابل تصور است : يكي اين كه واقعا به آن اعتقاد دارند و آن را از جانب خداوند ميدانند و حقانيت دين جديد براي آنان ثابت نشده است ، و ديگر اين كه از سر لجاجت و عناد و با علم به حقانيت دين جديد آن را نمي پذيرند . در صورت اول ايمان آنان پذيرفته است و اسلام هم آنان را به رسميت ميشناسد. (ليسوا سواء من أهل الكتاب أمة قائمة يتلون آيات الله آناء الليل و هم يسجدون – ( سوره آل عمران ، آيه 113) ) " همه اهل كتاب مساوي نيستند ; گروهي از آنان در دل شب ايستاده آيات خدا را تلاوت ميكنند و سجده مينمايند ."

گروه دوم كه در برابر دين حق سرسختي نشان ميدهند و آن را نمي پذيرند و حاضر نيستند تعصب و سرسختي بي دليل خود را كنار گذاشته و دين حق را بپذيرند، همانند كافراني اند كه حاضر نمي شدند در برابر پيامبران الهي تسليم شوند : (يا أهل الكتاب لم تكفرون بآيات الله و أنتم تشهدون – (سوره آل عمران - آيه 70 ) ) ؛ " اي اهل كتاب ! چرا به آيات خدا كافر ميشويد، در حالي كه خود شاهد آن هستيد . 12


5- آیه الله صالحی نجف آبادی
" بهشت براي تمامي نيكان و پاكان و مومنان است و 3 شرط اساسي زير را دارد :
1- ايمان بخدا 2- ايمان به قيامت 3- كردار شايسته ( عمل صالح )
حال مي خواهد مسلمان باشد ( یا نباشد ) ، مسلمانش شيعه باشد يا سني باشد . شيعه ها 12 فرقه اند كه يكي از آنها دوازده امامي است كه ما هستيم . همه اينها اگر اين 3 شرط را داشته باشند ، به بهشت مي روند . آيه اش اينست :
" آنهايي كه مسلمانند ، يهوديند ، نصرانيند و آنهايي كه صائبين اند ( فرقه هاي ديگرخداپرست مانند زرتشتيان ) ، اگر اين سه شرط را داشته باشند ، اهل بهشت اند .سوره بقره، آيه 62 و سوره مائده، آيه 69 " 13

6- امام موسی صدر
" اديان يكي بودند و هدفي مشترك را پي مي گرفتند ؛ جنگيدن در برابر خدايان زميني و طاغوت ها و ياري مستضعفان و رنجديدگان ؛ و اين دو نيز نمودهاي حقيقتي يگانه هستند؛ ... اديان يكي بودند و يكديگر را مورد تصديق قرار داده اند . خداوند به واسطه اين اديان مردم را از تاريكي ها به سوي نور بيرون كشيد و آنان را از اختلافات ويرانگر نجات داد و آنان را پيمودن راه صلح و مسالمت آموخت... اديان يكي بودند ؛ زيرا در خدمت هدفي واحد بودند : دعوت به سوي خدا و خدمت به انسان ! و اين دو نمونه هاي حقيقتي يگانه هستند... اديان يكي بودند ؛ زيرا نقطه آغاز همه آن ها ؛ يعني خدا ، يكي است و هدف آن ها ؛ يعني انسان ، يكي است و بستر تحولات آن ها ؛ يعني جهان هستي ، يكي است... و چون هدف را فراموش كرديم و از خدمت انسان دور شديم ، خدا نيز ما را به حال خود گذاشت و از ما دور شد ، و ما به راه ها و پاره هاي گوناگوني بدل گشتيم ، و در پي خدمت به منافع خاص خود بر آمديم ، و معبودهاي ديگر ، جز خدا را بر گزيديم ، و انسان را به نابودي كشانديم . 14
........ اگر خداوند مي خواست همه را يكسان و برابر خلق مي كرد . اديان گرچه همگي يكي بودند، اما به مذاهب گوناگون تقسيم شدند .
مذهب راه يا منش خاصي است كه به افرادي معين اختصاص دارد ؛ مثلاً تشيع و تسنن نه دو دين كه دو مذهب از ديني واحد هستند، ........ با همين سياق مي توان در مورد همه اديان سخن گفت . آن ها يكي هستند ، خدايشان يكي است ، و سرچشمه شان نيز يكي است ، اما آميختگي با برخي تفسيرها ، برخي دخل و تصرف ها و برخي شيوه هاي خاص ، چهره اي از آن ها به نمايش گذاشته است، كه گويي ادياني متفاوت و به دور از هم هستند .
اصول همه اديان ، توحيد ، نبوت و معاد است ، اما زوايدي كه با آن ها آميخته است ، به اجتهادات و برداشت هاي مشخص افراد يا پيروان اين اديان مربوط است... 15

7 – علامه جعفري
مذاهبی هستند که از مکتب اسلام خارج و داخل در اهل کتاب اصطلاحی (یهود و نصرانی و مجوس) نیستند ، و نیز در گروه منکرین توحید هم شمرده نمی‏شوند . عدد این مذاهب زیاد است مانند بودایی‏ها و هندوها و غیر ذلک ، با ادّعای توحیدی که دارند این گونه مذاهب بایستی مورد تحقیق و تتبع کافی و لازم قرار بگیرند ، ممکن است بعضی از این مذاهب حقیقتا دارای کتاب و پیشوای الهی بوده‏اند ، مخصوصا با نظر به عقاید و حقوق و قوانینشان که توافقی با دین فطری حضرت ابراهیم علیه السّلام داشته‏اند ، اگر چه با مرور زمان تدریجا دگرگون شده و مذهبشان پر از خرافات و اوهام گشته است.
گروندگان این گونه مذاهب را می‏توان از اهل کتاب محسوب و در احکام و حقوق مانند اهل کتاب با آنان معامله و رابطه بر قرار کرد و اگر در تتبع و تحقیق دست محقق به‏ جایی نرسد و نتواند برای گروهی پیشوا و کتابی اثبات کند ، در صورتی که آنان ادعای پیشوای الهی و کتاب آسمانی می‏نمایند ، بایستی با آنان رابطه بی‏طرفانه‏ای مقرّر ساخت یعنی آنان از حقوق عمومی انسانی بهره‏مند می‏باشند . مال و جان و مقرّراتشان محفوظ و محترم می‏باشد. و اما اگر پیشوا و کتابی برای خود ادعا نکنند چنانکه در باره پیروان کنفوتسه چنین گفته می‏شود ، اگر یک عده اصول فطری مذاهب را قبول داشته باشند (مثلا به خدا و معاد و نماینده خدا در روی زمین را اگر چه به عنوان حکما و مصلحین معرفی کنند، اعتقاد داشته باشند)؛ اینان نیز مانند همان گروهی هستند که برای خود پیشوا و کتابی قائلند . نهایت امر این است که به جای کتاب مدوّن ، به مقداری از اصول اخلاق و رسوم پرستش خدا اعتقاد دارند . اینان نیز با ملاکی که در فوق گفتیم ، از نظر حقوق و احکام اسلامی به اهل کتاب شبیه هستند . 16
زيرنويسها :
1- تفسیر المیزان – ج 5 – ص 573 – علامه طباطبایی
2- همان – جلد 7 – ص 478
3- همان – جلد 2- ص 147 و 148
4- کتاب : وحی و نبوت – ص 39 و 49 – علامه مطهری
5- مجموعه آثار ، ج 1، ص 293
6- همان ، ص 342
7- همان، ج 3، ص 439
8- المکاسب المحرمة ، قم: المطبعة العلمیة، 1381ق . ، ص 133
9- یغفر للجاهل سبعون ذنبا قبل ان یغفر للعالم ذنب واحد . (اصول الکافی، ج 1، ص 47 .)
10- المکاسب المحرمة ، قم: المطبعة العلمیة، 1381ق . ، ص 133
11- همان – ص 134
12- كتاب : اسلام دين فطرت ص 64 تا 67 – آیه اله منتظری
13- كتاب : قضاوت زن در فقه اسلامي – مقاله اپوزيسيون در اسلام " - ص 62 – مرحوم آیه اله صالحي نجف آبادي
14- بخشي از سخنراني امام موسي صدر در تاریخ 19 فوریه 1975 مطابق با 30 بهمن 1353 در خطبه آغاز روزه در کلیسای کبوشین بیروت
15- به نقل از مقاله پيامبري و پيامبرانامام موسی صدر
16- رسائل فقهی ، ص: 34 - للعلامة الجعفری
منابع :
1- كتاب " قضاوت زن در فقه اسلامي – مقاله اپوزيسيون در اسلام " - ص 62 – مرحوم آیه اله صالحي نجف آبادي
2- كتاب " مجموعه مقالات – مقاله وحدت اسلامي " – مرحوم آیه اله صالحي نجف آبادي
3- كتاب " اسلام دين فطرت " – مرحوم آیه اله منتظری
4- مقاله : حقانیت اسلام و پلورالیزم دینی؟ - http://www.malakut.org
5- مقاله : مقايسه‌ پلوراليزم‌ ديني‌ علامه‌ طباطبايي‌ و استاد مطهري http://www.iptra.ir/vdch236innq.html
6- مقاله : دیدگاه امام خمینی (ره) در باره پیروان ادیان - فصلنامه هفت آسمان، شماره 15، حسین توفیقی
7- مقاله : مباني انديشه امام صدر در ايجاد انسجام اسلامي و وحدت ملي – دکتر سید صادق طباطبایی
8- مقاله : انسان از دیدگاه امام موسی صدرعلی کلائی - http://kabulpress.org/my/spip.php?article28487
9- روح تشریع در اسلام ، امام موصی صدر، ترجمه موسی اسوار
تحقیق : محمد صالحی 13 / 6 /89http://mahsan.parsiblog.com